به کوشش: رضا باقریان موحد




 

افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن *** مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن
خوش به جای خویشتن بود این نشست خسروی *** تا نشیند هر کسی اکنون به جای خویشتن
خاتم جم را بشارت دِه به حُسن خاتمت *** کاسم اعظم کرد ازو کوتاه دست اهرمن
تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش *** هر نفس با بوی رحمان می وزد باد یمن
شوکت پورپشنگ و تیغ عالمگیر او *** در همه شهنامه ها شد داستان انجمن
خِنگ چوگانی چرخت رام شد در زیر زین *** شهسوار چون به میدان آمدی گویی بزن
جویبار ملک را آب روان شمشیر توست *** تو درخت عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن
بعد ازین نشگفت اگر با نکهت خُلق خوشت *** خیزد از صحرای ایذج نافه ی مشک ختن
گوشه گیران انتظار جلوه خوش می کنند *** بر شکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن
مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش *** ساقیا می ده به قول مستشار مؤتمن
ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار *** تا ازان جام زرافشان جرعه ای بخشد به من


1. تاج پادشاهی گل از سوی باغ نمایان شد؛ گل سرخ شکوفا شد، خدایا! آمدنش بر درخت ها و گل های دیگر مبارک باد.
2. این جلوس شاهانه در جای خود بسیار زیبا و دلپسند بود تا اینکه هر کس به جای مناسب خودش بنشیند و ادّعای مقابله با او را نداشته باشد.
3. به انگشتری سلیمان، سرانجام خوش و نیک را مژده بده که اسم اعظم خداوند دست دیو و شیطان را از او کوتاه کرد؛ به لطف خداوند، بدخواهان دیگر قدرتی ندارند.
4. این خانه تا ابد، آباد و مأمور باد؛ زیرا که هر لحظه باد یمن از خاک درگاهش بوی خوش رحمان را با خود می آورد.
5. شکوه و جلال پور پشنگ و شمشیر جهانگیر او در همه ی شاهنامه ها نقل هر مجلس و محفل شده است.
6. ای شهسوار دلیر و چالاک! اسب تیزرو فلک مطیع و فرمانبردار تو شد؛ حالا که به میدان آمدی و به سلطنت رسیدی، گویی بزن؛ یعنی با قدرت حکومت کن.
7. شمشیر برنده ی تو مانند آب روان برای جویبار مُلک توست؛ پس درخت عدالت را بنشان و ریشه دشمنان بدخواه را بکن؛ با قدرت، عدالت را برقرار کن.
8. بعد از این تعجّب آور نخواهد بود اگر بر اثر اخلاق خوب و نیکوی تو از صحرای ایذج بوی دل انگیز نافه ی خشک ختن به مشام برسد.
9. درویشان و خلوت نشینان آرزو دارند که تو با روی خوش بر آنها جلوه گر شوی؛ پس گوشه ی کلاهت را بر شکن و فخر و مباهات کن و نقاب از چهره برافکن و جلوه گر شو.
10. با عقل خود مشورت کردم، گفت:ای حافظ! شراب بنوش و خوش باش؛ پس ای ساقی! به قول این مشاور مورد اعتماد، شراب بده تا بنوشم و مست شوم.
11. ای باد صبا! به ساقی مجلس عیش و شادی مجلس اتابک، این پیام را برسان که از آن جام زرافشان پادشاه، جرعه ای به من بنوشانند.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول